آدمی وقتی به نقشۀ اردبیل نگاه میکند و خیابانها و برخی اماکن دیگر را بنامهای شخصیتهای غیرمحلی مشاهده مینماید ناخودآگاه زبان به گِله از کسانی میگشاید که آنهمه شخصیتهای شایستۀ تجلیل زادگاه ما را نادیده گرفته، دانسته و ندانسته، بچنین کاری مبادرت نمودهاند. مگر شادروان جدّی، خلبان دلاور کمنظیر اردبیل چه ایرادی داشت که بجای او نام سردار دلاور ولی غیرمحلی فاکر را بخیابان کمربندی گذاشتهاند؟!. مگر مرحوم آقای دکتر بهشتی از لحاظ خدمات دینی، علمی، فرهنگی، اجتماعی نسبت به شهر و همشهریان ما چه خدمتی کرده بود که بدون توجه به حرمت "حق" در دین مقدس اسلام، نام آقای تدین را از روی مدرسهاش برداشته آنرا بنام آقای دکتر بهشتی نامیدهاند!. همه معترفیم که مرحوم بهشتی در محضر امام راحل و همراه معزیالیه بانقلاب خدمت کرد ولی اصفهانیهای حقشناس ببهترین وجه حق همشهری خود را رعایت کردند. اما برادر کمتوجه اردبیلی تو چرا نام آن معلم بزرگوار را، که من بسبب سالخوردگی شهادت میدهم تحولات فکری کنونی جامعۀ ما بمقیاس بسیار زیادی مرهون خدمات او است، از روی مدرسهاش برداشتی!. آیا این کار خدائی بود، اسلامی بود، انقلابی بود که کردی؟!... تا کی باید خودی کوچکبین و دیگری بزرگبین باشیم؟ تا کی باید رضای حق را فدای خوشایند این و آن بنمائیم؟!ء پیشنهاد میکنم انجمن محترم شهر و جناب آقای شهردار در اینباب عنایت فرمایند و هیئتی از اشخاص صلاحیتدار برای تجدیدنظر در اسامی خیابانها و برخی اماکن دیگر تشکیل دهند و با برگزیدن نام بزرگوارانی مثل شادروان ظهیرنژاد، جدّی، تدین و ... بر آنها، نام این مفاخر جامعۀ اردبیل را زنده نگهدارند باری فقدان آن وجودهای محترم بر روح آدمی سنگینی میکند و گرد غم بر دلش میفشاند اما جهش فکری و تحرّک کمسابقۀ علمی، هنری و صنعتی که بلطف خدای متعال در طبقۀ جوان زادگاه پُر افتخار ما دیده میشود زُدایندۀ آن غمها و بشارت دهندۀ این امیدها است که اینک دانشمندان، متفکرین، دلاوران و شجاعان بزرگ، ادبا، هنرمندان و صنعتگران سختکوش بر روی نیمکتهای مدارس و دانشگاهها، آزمایشگاهها و کارگاهها مشغول کسب علم و دانش و فرا گرفتن هنر و صنعتند تا نام و آوازهای بس وسیع بر جامعۀ ما بیافزایند و با نشان دادن استعدادات کمنظیر خویش بهتر و بیشتر از گذشتگان بمردم و جامعه خدمت نمایند. خدای بزرگ آن درگذشتگانرا بیامرزد و جوانان ما را در کسب علم و دانش و خدمت بجامعه توفیق روز افزون عنایت فرماید. بمنّه تعالی و کرمه استکهلم. 25 مهر ماه 1378 |
شهر باستانی ما، آنچنانکه گفته میشود بیش از نیم میلیون سکنه دارد و غالب آنها برای تأمین معاش در تکاپو میباشند. متفکر و فیلسوف بزرگ عرب، ابوالعلاء معرّی دربارۀ این تلاشها نظری دارد و آنرا در بیتی اینچنین بیان مینمایدکُلٌ مَن فی الوجود یطلُبُ صیدأ-----انّما الاختلافُ فی الّشبکات یعنی هر آنکه پا بدایرۀ هستی نهاده برای تأمین معاش بدنبال شکار است همانا اختلاف در نوع تورهائی است که آنها برای اینکار فراهم میآورند
وقتی ما این شبکات را در جوامع انسانی از نظر میگذرانیم بیش از همه آنها را از جهت خیر و اثرشان نسبت بدیگران ارزیابی و قدردانی مینمائیم و با آنکه هر شغلی در حد خود محترم است و شاغلین آنها مورد تکریمند باز بهمان علت بعضی را برتر از بعضی دیگر میدانیم و مثلأ معلم و استاد را، که زنگار جهل و نادانی از روح و روان آدمی میزداید بر آنکس که چرک و ناپاکی تن انسانها را پاکتر میسازد مرجّح میداریم ...ء
شادروان دکتر غلامحسین زهتاب انسانی فرشتهخوی و طبیب حاذقی که عمری را با مهربانی و نیکنامی بخدمت بر مردم زادگاهش گذرانید، مرحوم دکتر لطفعلی منافزاده که از روز فراغت از تحصیل دانشگاهی با تأسیس داروخانه در سختترین شرایط روز بخدمت خلق خویش جان فشاند، زندهیاد عبدالله توکل مترجم زبردستی که در جامعۀ نویسندگان ایران مقام شامخی داشت و آثار گرانبهای زیادی از خود بجای گذاشت، امیر دلاور و رسید سپاه ایران مرحوم سرلشکر قاسمعلی ظهیرنژاد که در سخت ترین معارک جنگِ ناخواستۀ ایران با عراق آنهمه رشادت و شجاعت نشان داد و حتی بگفتۀ شاهدان عینی یک تنه سوار بر یک تانک شخصأ پل خرمشهر را از دست اشغالگران عراقی رها و آبادان را از محاصرۀ دشمن آزاد ساخت و نیز بعض از اطباء فرزانۀ شهروند ما که در خارج از زادگاه در خدمت خلق بودند از جملۀ این وجودهای گرانمایهاند که از دست رفتند. من از این راه دور خود را در فقدان آن عزیزان شریک غم جامعۀ بزرگوار اردبیل میدانم و به همشهریان و خانواده های محترم آنها تسلیت میگویم |