خانه زندگی‌نامه

مقالات و نامه‌ها



پیرامون یک نامه

شهرداری‌ها غیرمجاز گفته بود بدادسرا مراجعه و با عنوان اینکه عرض بازار کمتر از سه متر است علیه شهردار اعلام‌جرم نموده‌اند. بازاریان پاکنهاد با اطلاع از این امر از هر دکانی پنج تومان جمع‌آوری و آنها را به حساب شهرداری در بانک منظور و رسید آنرا به دادستان ارائه داده گفته‌اند که هزینۀ آسفالت را خود دکانداران پرداخته‌اند و از شهرداری خواسته‌اند که موضوع را مباشرت نماید! آیا با چنین شرایطی خاکبرداری اطراف عمارت قلعه ممکن بود؟!.ء


ء3- به فرض اینکه این کار ممکن می‌شد، می‌دانید حاصل کار چه بود؟ ایجاد یک گودی وسیع به عمق پنج شش متر با یکی دو بنای آجری مندرس در وسط آن! و چون امکانات نگاهداری آن، اعّم از فنّی، اداری، نظامی و ... فراهم نبود، صرف‌نظر از بعضی کارهای ناشایست اخلاقی، امروزه آن بناها خراب و آن گودی‌ با نیمه آجرها و خاک‌ریزی اطراف به صورت مزبله‌دانی در وسط شهر درمی‌آمد و نه یک آقای ... بلکه ده‌ها آقایان ...‌های دیگر زبان به شکایت می‌گشودند که شهردار به آثار تاریخی شهر ما خیانت کرد و آنرا که در زیر خاک محفوظ مانده بود درآورده ویران نمود!ء

ء4- اما نه آنروز و نه امروز هیچ‌یک از این مراتب مورد توجه و علاقۀ نگارنده نبوده و نیست زیرا درد اردبیل درد نارین قلعه و نظایر آن نبود! درد اردبیل درد بی‌تفاوتی مردم شایسته و بااستعداد آن بود. من در نتیجۀ تحصیل، مطالعه، مسافرت و تجربه در مشاغل گوناگون به این نتیجه رسیده‌ام که زادگاه مقدس ما از حیث مواهب خدادادی و استعداد مردم، در ایران و بیشتر نقاط جهان کم‌نذیر است و مع‌الاسف در عقب‌ماندگی از حیث عمران و پیشرفت‌های صنعتی و اجتماعی نیز به همان نسبت کم‌نظیر می‌باشد

وقتی در علل آن کند و کاو کنیم یک عامل بیش از همه خودنمائی می‌کند و آن گوشه‌گیری و میل به انزواطلبی شهرواندان آن است که همه را "من" کرده و در نتیجه در این ولایت از "ما" که عامل اساسی پیشرفت همۀ جوامع مترقی در جهان است اثری دیده نمی‌شود. و تا روزی که این "من" شوم و منحوس به "ما"ی مقدس مبّدل نشود امید هیچ‌گونه پیشرفت و سعادتی در این جامعۀ ارزنده نمی‌توان داشت!ء

هر کس علاقمند است که فقط چهار دیواری خانۀ او آباد و تمیز باشد و هرگز به خانه‌ها و کوچه‌ها و خیابان‌های شهر نمی‌اندیشید! هر کس می‌خوهد پول درآورد و این پول‌ها فقط او را سعادتمند سازد. شب‌ها روی آن بخوابد و از اینکه پول دارد تنها "من" او لذت ببرد ...! من یکبار هم در سه سال پیش در روزنامۀ بهار آذربایجان، نوشتم که سالیانه فقط از راه صدور سیب‌زمینی، با نرخ آن روز چهل میلیارد ریال به ولایت ما پول می‌آید که در سال‌های اخیر این مبلغ از دویست میلیارد هم بیشتر شده است. می‌پرسم این پول‌ها کجا می‌رود؟ کدام باتلاق و ریگزار است که این رودخانۀ عظیم قطع‌ نشدنی را در خود فرو می‌برد؟! جز آنکه معدودی دارندگان آن خوشحالند که در خانه، در گوشۀ طویله و کاهدان ... گنجینۀ ثروت منفی دارند!...ء

اینها مسائل اربیل سال 1375 است که شهر ما دارای چهار دانشگاه و تعداد زیادی مدرسه و معلم و استاد و تحصیلکرده‌های افتخار آفرین است. تاریخ را چهل و چهار سال به عقب ببرید و شهری در خواب رفته و ارواح خمود ساکنان آن روز را که بدان عنوان "قبزستان متحرک" داده بودند در نظر آورید و آنگاه تکلیف وجدانی معلمی را که در اسف‌آورترین شرایط بر مسند شهرداری قرار گرفته بود تصور فرمائید و با آن اوضاع و احوال اقدام او را برای ساختن استخر با خاکبرداری بنای مندرسی بسنجید و آن هم برای مردمی که سال‌ها بعد نیز آثار بسیار کهن و ارزندۀ "کهنه حمام" و "عیش‌آباد حمّامی" را بدانسان به دیلم و کلنگ سپردند و حتی افّی هم هم برای از دست دادن آنها نگفتند!ء

شهردار، استخر نساخت که یادبودی از خود بگذارد. استخر و فضای سبز زیبا و گردشگاهی بوجود آورد تا مردم را، ولو بعنوان گردش، ساعتی از خانه‌ها بیرون آورد و در چنین محیط زیبا آنها را در کنار هم قرار دهد و موجبات آشنائی و جوشش بیشتر آنان را فراهم سازد! و حتی از برخی معلمان نیک‌اندیش و افراد موّجه بخواهد که در آن فضای فرح‌بخش خود را به دیگران نزدیک سازند و من غیرمستقیم آنان را برای اجتماعی بودن و به اجتماع فکر کردن تشویق نمایند. شهردار "میتینگ"های ده و بیست هزار نفری ترتیب می‌داد و در باب جامعه و اثرات آن و تکالیف انسان‌ها نسبت به جامعۀ خویش سخن ‌رانی‌ها می‌کرد. به محلات دور و نزدیک شهر می‌رفت و با استفاده از هر گردهم آئی آنها در پیش بردن منظور خود تلاش می‌نمود تا بهر شکل ممکن "من" شوم و منحوس را به "ما"ی مقدس مبدّل سازد زیرا اعتقاد داشت و دارد که "من" بودن آدمی را به خانه و انزوا می‌کشاند و نیروئی را که می‌تواند در ساختار یک اجتماع مفید، مؤثر باشد ضایع می‌گرداند! ولی "ما" بودن خانه‌نشین‌‌‌ها را هم به جامعه سوق می‌دهد. آنها را از دردها و نابسامانی‌ها آگاه می‌سازد. دست‌های اتحاد بهم می‌رسد. برای رفع کمبودها مأل‌اندیشی‌ها می‌شود و در نتیجه موجبات پیشرفت محیط و رفاه عمومی فراهم می‌گردد. چنانکه یک‌باره، آری فقط یک بار، این دست‌ها بهم رسید و "ما"ی اردبیلیان استان شدن آن را میسّر گردانید:ء

اقدامات شهردار در آن روز کم کم به ثمر می‌رسید و مهمترین طلیعۀ آن شکستن "بُت"های اجتماعی در آن ولایت بود! این بت‌ها کسانی بنام "آقایان" یا "متنفذین" بودند که ابا عن جدو گاهی بی‌بته و خودخاسته همه کارۀ ولایت و عامل مهم آن به خواب‌رفتگی و بی‌تفاوتی مردم بودند. چنانچه فقط بخواست یکی از آنها کارخانۀ قند به رضائیه برده شد و ولایت ما از وجود آن محروم گردید. ما توفیق یافتیم که این بت‌ها را بشکنیم و یک ارادۀ به حق و استوار، یعنی ارادۀ مردم را حاکم بر سرنوشت ولایت نمودیم!...ء

حیف که مدت این خدمات نه ماه بیشتر نشد و کودتای ایران‌برانداز 28 مرداد 1332 همۀ آن رشته‌ها را پنبه کرد و عملکرد شهربانی بی‌رحم سرهنگ معصومی، و بعدها ساواک، در مقابل ده قدم پیشرفتی که حاصل آمده بود جامعۀ ارزندۀ ما را صدها قدم به قهقرا کشانید. با این حال، معدود انسان‌های با ایمان و جوانان پاک‌دل و علاقمند مانند اخگر امید آفرین در زیر خاکسترهای ظلم و ستم هیئت حاکمه باقی ماندند و در فرصت‌های مناسب در بیداری افکار مردم اثرها گذاشتند که خدا نظایر آنها را روز به روز در ولایت ما بیشتر گرداند! بمنه تعالی و کرمه

برادرم آقای ...! به حکم طبیعت پیشرفتگی سن و تحلیل قوای جسمانی امید کمتری را برای ادامۀ حیات بر من باقی گذاشته و لذا با اغتنام فرصت از شما و همۀ کسانی که دل‌هایشان برای پیشرفت و سعادت اردبیل می‌تپد درخواست می‌نمایم که برای بیداری آن عّده از شهروندان محترم شهری و روستائی که هنوز برای خود فکر می‌کنند همت گمارند و بکوشند، که سنت درآور "منه نه" را از ساحت ذهنی آنها برطرف و اجتماعی بودن را جانشین آن سازند و یقین فرمایند که اگر آنها صمیمانه به سعادت ولایت ما نیاندیشند و در این راه دست بدست هم ندهند، اگر از آسمان طلا هم بر سر مردم ببارد، چنانکه می‌بارد، سرزمین افتخار آفرین و مستعد ما همان خواهد بود که در کذشته بود!ء

استکهلم: بهمن ماه 1371

در شمارۀ آذر ماه 1374 مجلۀ گرامی تماشای زندگی، نامه‌ای از آقای ... در رابطه با "نارین قلعه" درج شده و در آن آمده است "... در تاریخ‌ها خیلی جسته‌ام ولی دربارۀ این قلعه اطلاعات کمی یافته‌ام. از معمرین هم پرسیده‌ام ولی متأسفانه به اطلاعات دقیق دست نیافته‌ام. در کتاب اردبیل در گذرگاه تاریخ اطلاعات جسته گریخته‌ای دربارۀ این قلعه گرد آمده ولی دربارۀ دلایل و چگونگی تخریب آن صحبتی نشده است. تاریخ تخریب نیز در سال 1315 قید شده که به نظر می‌آید درست نباشد چون کسانی که در آن سال‌ها جوان بودند ظاهرأ این قلعه را ندیده‌ا‌ند."ء

ملاحظۀ این نوشته سؤالی را در ذهن آدمی بوجود می‌آورد که آقای ... در تاریخ‌ها پی چه می‌گشته که نیافته و آنچه از متعمرین پرسیده چه بوده است که بدست نیاورده زیرا اطلاعات متعارف در مورد یک چنان اثری جز این نتواند باشد که چه کسی، کی و چگونه و برای چه آنرا بوجود آورده است! و در چه تاریخی، بدست چه کسی و چرا و چگونه خراب گشته است! و این‌ها جملگی در مجلدات اول و دوم "اردبیل در گذرگاه تاریخ" به نحو مکفی و بتناسب مقال بیان گردیده و از کتب روضةالصفاء و مرآت‌البلدان نیز استشهاد گشته است که قلعۀ اردبیل "سابقأ نیز قلعۀ این شهر بود و دیوارهای جوانب چهارگانۀ آن از قدیم‌الایام باقی بود. عباس میرزا نایب‌السلطنه دستور داد آنرا تا نیمه خراب کردند و سپس بسر کاری یک نفر از صاحب‌منصبان فرانسوی، که با ژنرال گاردان به ایران آمده بود، بنا نهاده شد و بر گرد آن قلعۀ دیگری بوجود آوردند و خندق و خاکریز بطریق قلاع مهم ساختند و تخمینأ دویست هزار تومان به مخارج آن صرف گردید." (صفحۀ 151 جلد اول) و "علاوه بر خندقی که قلعۀ سابق داشت و در داخل دیوارهای جدید قرار گرفته بود در خارج از آن نیز خندق عمیق و عریضی کندند و نهر آبی هم از محلۀ شاه باغی بر آن مشرف ساختند و بوسیلۀ پل متحرکی با آن طرف خندق ارتباط دادند. خندق را همواره پر از آب می‌کردند و شب‌ها نیز تخته پل‌ها را بکناری کشیده ساکنان دژ را در یک جزیرۀ محکمی قرار می‌دادند. بالای برج‌ها توپ‌های بزرگی کار گذاشته و در دیوارها نیز مزقل‌ها و سوراخ‌هائی برای تیراندازی بوجود آورده بودند، (صفحۀ 195 جلد دوم). "به هر حال این در این جنگ‌ها (جنگ‌های ایران و روس) شهر اردبیل مرکز تجمع سپاه و انبار سلاح‌های جنگی بود و نارین قلعه ... پایگاه مهمی برای قشون ایران بحساب می‌آمد." (صفحۀ 98 جلد اول)ء

اگر منظور آقای ... تحصیل اطلاعات فنی از قبیل مساحت، تأسیسات درونی، نوع مصالح ساختمانی و ... و یا موقعیت نظامی و ملاحظات دیگر باشد به نظر نمی‌رسد که در کتب تاریخ عمومی مطالبی در این باب بدست آید. پیشنهاد من آن است که ایشان بعنوان یک فرد علاقمند به تاریخ اردبیل و نارین قلعه زحمت بکشد و به عنوان یک محقق با مراجعه به بایگانی‌های راکد و قدیمی فرمانداری و پادگان نظامی اردبیل در این باره تحقیقاتی بنماید و علاقمندان دیگر را نیز از این حیث آگاه سازد! اما در مورد علت تخریب قلعه و تاریخ آن به طوریکه در صفحۀ 197 جلد دوم اردبیل در گذرگاه تاریخ آمده "این دژ که در جنگ‌های ایران و روس از محکم‌ترین مواضع دفاعی ایران و مهمترین مرکز ذخیرۀ لوازم جنگی بود گویا بدان جهت که با پیدایش سلاح‌های جدید فایدۀ نطامی خود را از دست داده بود در سال 1315 خورشیدی تخریب گردید و آن بنای با عظمت با خاک یکسان شد." "رضا شاه در این سفر (باردبیل) هنگام بازدید از نارین قلعه دستور داد آن را خراب کنند و در جای آن عمارتی برای ادارات دولتی بسازند. قلعه به فاصلۀ کوتاهی خراب شد و با خاک و خشت آن خندق‌های اطراف پر گردید و جای هر یک از ادارات مشخص شد."ء

بجاست که برای رفع اشتباه آقای ... دربارۀ اینکه تاریخ تخریب قلعه سال 1315 نبوده است تأکید شود که نوشتۀ کتاب درست و قول کسانی که در آن سال‌ها جوان بوده و ظاهرأ قلعه را ندیده‌اند نادرست است

در زیرنویس صفحۀ 197 جلد – "اردبیل در گذرگاه تاریخ" نوشته شده که هنوز قسمت‌هائی از عمارت نارین قلعه در زیر خاک باقی است و شهرداری در زمان تصّدی اینجانب، هنگامی که اقدام به احداث استخری در آن محل می‌نمود در ضمن پی‌کنی براه ورودی یکی از بناها رسید و با شفته‌ریزی محکم بر روی آن به احداث استخر مبادرت نمود. آقای ... در آخر نامۀ خود اظهار تأسف کرده و با لحن ملالت‌باری می‌نویسد: "... ای‌کاش شهردار عزیز بجای پوشاندن بقایای این بنای تاریخی در زیر شفته آهک و سیمانی حوض یادگاری خود دستور می‌دادند دور آنرا خالی کرده بنا را از زیر خاک درآورند و تعمیر و بازسازی کنند. با این کار یادگار بهتری از خود باقی می‌گذاشتند که امروز بعد از چهل سال هم همچنان باقی می‌ماند در حالی که از حوض و میدان و ستون یادبود ایشان نه اثری مانده و نه نام و نشانی!"ء
در باب قسمت اخیر عبارت فوق باید گفت که اولأ ستون یادبود مذکور ساختۀ ذهنی خود نویسنده است و شهرداری در آنجا فضای سبز ساخت و ثانیأ موضوع یادبود و نام و نشان هم "بهتان عظیم" است. زیرا من، شهردار آن روز، اگر در فکر یادبود و نام و نشان بودم چرا بیک حوض اکتفاء می‌کردم در حالی که نه در اردبیل بلکه در خود پایتخت و برخی نقاط دیگر ایران موجبات یادبودها و نام و نشانی‌های شایسته‌تری برایم فراهم بود! هدف من خیلی بالاتر و والاتر از این قبیل نام و نشانی‌ها بود و امروز نیز هست. و از این بابت من هم از آن چنان طرز تفکر آقای ... متأسف هستم زیرا

ء1- آقای ... بدون توجه به اوضاع و احوال و شرایط زمان و مکان تصور کرده اردبیل چهل و سه سال پیش در شرایط امروزی این شهر، و شهرداری آن روز دارای امکانات مالی، اداری، قانونی و اجتماعی شهرداری کنونی بوده است. در حالی که من آن روز شهرداری را با صندوقی که موجودی آن فقط 3.75 و بدهی آن صدها هزار ریال بود تحویل گرفتم و تحت اوامر انجمنی کار می‌کردم که مثلأ یکی از اعضای آن آقای ... بود که به عنوان شاه‌دوست با دو هفت‌تیر در انجمن شرکت می‌نمود. و از سوی دیگر خاکبرداری زمینی به مساحت حداقل دو هزار مترمربع به عمق پنج و شش متر و با اصول فنی باستانشناسی مبالغ هنگفتی هزینه لازم می‌داشت که تأمین آن از عهدۀ آن صندوق برنمی‌آمد. اگر گفته شود که مخارج استخر را صرف این کار می‌کردیم باید توجه نمود که هزینۀ احداث آن استخر، که امروزه در مقابل شهرداری در آن گل می‌کارند! با یک حوض کوچکتر در جلوی دبیرستان پهلوی آنروز، اعم از بهای سنگ‌های دور آن، پی‌کنی، شفته‌ریزی، سنگ‌چینی، مزد عمله بنّا و غیرهم کلأ مبلغی در حدود 4500 تومان بود.ء

ء2- فرض کنیم که اعتبار مالی هم وجود داشت، مگر قانون اجازۀ می‌داد شهرداری به چنین کاری مبادرت کند و کاری را که مربوط به باستانشناسی است، شهرداری انجام دهد! برای درک شدت عمل قانون به یک مورد اشاره می‌کنم و آن اینکه در سال 1326 بازار اردبیل دچار حریق شد و قسمت اعظم دکان‌های راسته‌بازار ویران گردید. آنروز حدود هشت ماه از برچیده شدن حکومت دموکرات‌های آذربایجان می‌گذشت و لذا با توجه به پاره‌ای ملاحظات سیاسی، از جمله جلوگیری از بیکاری و فقر صاحبان دکان‌ها و با عجله به نوسازی آن اقدام کردند ولی کف بازار به وضع ناهموار و خاکی باقی‌ماند. ما، در شهرداری تصمیم به تسطیح و آسفالت آن گرفتیم و با یک برنامه به اصطلاح ضربتی، در عرض یک هفته، شب‌ها و پس از تعطیل کسب و کار مردم به آسفالت همۀ بازار اقدام نمودیم. در این اثنا روزی خبر رسید که در بازار از هر دکانی پنج تومان به نام شهردار جمع‌‌آوری می‌کنند. پس از تحقیق معلوم شد که کسانی از مخالفان، با استفاده از یک ماده قانون آن روز شهرداری‌ها، که معابر کمتر از هفت متر عرض را اختصاصی دانسته و صرف هزینه در آنها را از طرف

آدرس تماس

contact@babasafari.org